رسته‌ها
سحرگاه خونین
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 34 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 34 رای
✔از متن کتاب:
تازه دانشکده طب را تمام کرده بودم. یک روز عصر در خیابان پهلوی بر حسب تصادف با زن جوانی به نام "ناتاشا" که از روسهای سفید بود آشنا شدم. با اینکه در آن موقع تصمیم به ازدواج نداشتم ولی همین آشنایی بعد از دو ماه منجر به عروسی من با "ناتاشا" شد. اوایل مرداد 1320 من نامه ای از آنکارا دریافت کردم که برایم تازگی داشت. نویسنده که شخصی به نام "دکتر هاشم" بود، از من دعوت کرده بود که به آنکارا بروم و در بیمارستان "دکتر ذکی حسین" بکار مشغول شوم. وی قرارداد مربوط به استخدام مرا نیز ضمیمه نامه خود نموده بود و حقوق تعیین شده چند برابر درآمدم در تهران بود.
این نامه و قرارداد استخدام که بدون مقدمه، امضا و ارسال شده بود، موجب تعجب و حیرتم شد. زیرا تا آن ساعت من دکتر هاشم را نمی شناختم و هیچگونه سوابقی هم با اون نداشتم و از طرف من هم تقاضای استخدام در بیمارستان ذکی حسین نشده بود. هرچه به مغزم فشار آوردم که این معما را پیش خود حل کنم موفق نشدم. این امر مرا بر سر دوراهی قرار داده بود که عقلم به جایی نمی رسید...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
450
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
morad850
morad850
1397/01/15

کتاب‌های مرتبط

فرزانه
فرزانه
5 امتیاز
از 2 رای
طپانچه قضاوت میکند
طپانچه قضاوت میکند
4.6 امتیاز
از 10 رای
قاتل خون آشام
قاتل خون آشام
4.5 امتیاز
از 11 رای
افعی ها خودکشی نمی کنند
افعی ها خودکشی نمی کنند
4.4 امتیاز
از 13 رای
The Ebb-Tide
The Ebb-Tide
0 امتیاز
از 0 رای
تابوت سرخ
تابوت سرخ
4.9 امتیاز
از 35 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سحرگاه خونین

تعداد دیدگاه‌ها:
2
نظر چندنفرازاساتیدفن درباره امیرعشیری
رسول ارونقی کرمانی، سردبیر مجله اطلاعات هفتگی، می‌نویسد: «امیر عشیری در قصه‌های خود به‌طور دقیق محل رفت‌وآمد قهرمانان را می‌نوشت. فی‌المثل اگر قهرمانان قصه راهشان به پاریس یا هر شهر و دیاری می‌افتاد او از کوچه‌ها، خیابان‌ها و رستوران‌های واقع در آن نام می‌برد. غالباً هنگام نوشتن داستان، نقشهٔ شهر محل گذر و سکونت قهرمان را پیش رو داشت و یادداشت می‌کرد. یک بار شهربانی مرکز از او دعوت کرد که کلاسی در شهربانی تشکیل دهد و مسایل پلیسی و جنایی را تدریس نماید».[۱۴]
علیرضا طبایی (شاعر) کار شاخص عشیری را «پایه‌گذاری ژانر تازه‌ای در ادبیات ایران» دانسته و معتقد بود فضایی که عشیری در آثار پلیسی، کارآگاهی و جنایی خود خلق کرده بود به قدری تازه و جذاب بود که بعدها بسیاری از نویسندگان به تقلید از ایشان آغاز به نوشتن در این سبک کردند.[۱]
طبایی دربارهٔ فضای حاکم بر آثار عشیری گفته بود: «همواره آثار عشیری به عنوان یکی از آثار شاخص پلیسی که در آن فضای ایرانی حس می‌شد، شناخته می‌شود. در آثار پلیسی دیگری که می‌خواندیم، معمولاً فضا خارجی بود، اما شخصیت‌های آثار او ایرانی بودند و در فضایی نفس می‌کشیدند که برای خواننده ملموس بود. ادبیات ما مدیون نویسندگانی مثل عشیری است. جذابیت قلم آقای عشیری باعث می‌شد خواننده‌ها یک هفته منتظر ادامه اثرشان در نشریات بمانند[۱]».
عبدالعلی دستغیب (منتقد ادبی) در مقاله‌ای با عنوان «نویسندگان نیمه از یاد رفته» در «کتاب ماه ادبیات»، امیر عشیری را از یکی از پیروان حسینقلی مستعان، مترجم و پاورقی‌نویسی که آثارش در سال‌های پس از شهریور ۱۳۲۰ خوانندگان زیادی داشت، معرفی می‌کند.[۱۵]
رسول یونان (شاعر) ضمن اشاره به اینکه از خوانندگان آثار عشیری بوده، دربارهٔ او گفته‌است: «باید با احترام از نویسنده‌های عامه‌پسند در ایران یاد کنیم. هنوز فردی مانند «امیر عشیری» در ایران پلیسی‌نویس نداریم. باید پای صحبت این مرد نشست تا به شما بگوید ایراد فیلم‌های پلیسی ایران و جهان از نظر کارشناسی چه مشکلاتی دارند… من با خواندن «آخرین طناب» نوشتهٔ امیر عشیری، کتابخوانی را یادگرفتم».[۱۶]
رامین آذربهرام (مترجم رمان‌های پلیسی) آثار عشیری را «تقلیدی سطحی و بی‌ریشه از آثار خارجی» دانسته و گفته‌است: «در جامعه ما کارآگاه خصوصی وجود ندارد و فعالیت‌های باندهای مافیایی ذی‌نفوذ و تبهکار به صورتی که در ادبیات پلیسی توصیف می‌شود، برای خواننده ایرانی متصور نیست، به همین دلیل کتاب‌های پلیسی نوشته‌شده به زبان فارسی و بر مبنای مؤلفه‌های غربی اغلب تقلیدی سطحی و بی‌ریشه از آثار خارجی است، مثل آثار پرویز قاضی‌سعید و امیر عشیری».!!!!
سحرگاه خونین
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک